معنی قاضی اموات هندوها

لغت نامه دهخدا

اموات

اموات. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه).
- اموات احمر؛ کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
|| ج ِ اَمَه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیزکان. (آنندراج). رجوع به اَمه شود.


قاضی

قاضی. (اِخ) ابراهیم. (مولا...). رجوع به قاضی چلبی شود.

فرهنگ فارسی آزاد

اموات

اَمْوات، مردگان (مفرد: مَیِّت و مَیْت)،

فرهنگ معین

اموات

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ میُت، مردگان، درگذشتگان.

فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

اموات

جمع میت، مردگان، درگذشتگان

معادل ابجد

قاضی اموات هندوها

1430

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری